اشعار زیبا
ای کاش پرنده ام را داشتم حتی در قفس
لااقل بود و غمش را می خوردم
بار حمالی به دوش کشیدن عار نیست
زیر بار منت نامرد رفتن مشکل است
هر که را محرم شدی چشم از خیانت بر مدار
ای بسا که محرم به یک نقطه مجرم می شود
من از روئیدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشستن ها
ای کاش که عاشق طلب جان میکرد
تا که هر بی سر و پایی نشود یار کسی
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
اگر خوشتون اومد نظر بدین
سه شنبه 28 بهمن 1387 - 1:40:49 AM